اندر حکایات 4 چنگولی شدن!
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت روزچهارشنبه سه نفری زدیم بیرون به مقصد دورود و چند روزی رو مهمون عمو محمد بودیم که خیلی خیلییییییی خوش گذشت از عمو محمد ممنونیم بابت همه چیز...واقعا عالی بود هم هوا هم گردشهای ما... این عکسا برای دره اسپر هستش بقیه جاهایی که رفتیم بیشتر شبا بود که بخاطر خوب نبودن کیفیت عکساشون نذاشتمشون... و تو هم همش درحال 4 دستو پارفتن کلی براخودت کیف کردی...دوس داشتی هش تو ماسه ها بشینی وبازی کنی! یعنی کلافه شدیم مامان از بس مواظب بودیم سنگ و شن کنار رودخونه رو نوش جان نکنی! این شکلی هم دعوا میکردی نمیزاشتم بری! همش دوس داشتی تو آب بشینی!اما چون سرد بود نذاشتیم جاتون را...